- ردیف کردن
- جورکردن
معنی ردیف کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشکار کردن هویدا کردن ظاهر کردن ابراز و اظهار کردن شرح انصراح
کوچ و سفر کردن
شل کردن
کوشش کردن
حکایت کردن
موافقت نکردن و دودل بودن
مضایقه کردن از دادن چیزی به کسی، خودداری از کمک کردن به کسی، دریغ داشتن
نزار کردن ناتوان کردن
شوخاندن چرک کردن
دلیری نمودن دلاوری کردن: سر نیزه ها را برزم افکنید زمانی بکوشید و مردی کنید. (شا)
بعنوان پیشکشی وتحفه چیزی بکسی دادن: (زان لب چون آتش هدیه کن یک بوس خشک گرچه برآتش ترا مهری زعنبر ساختند) (خاقانی)
Hesitate
Intensify
колебаться
усиливать
разводить
ослаблять
verdünnen
schwächen
intensivieren
коливатися
посилювати
розбавляти
послаблювати
wahać się
rozcieńczać
osłabiać
intensyfikować